قلب شکسته

قلب های شکسته راآزار ندهید

قلب شکسته

قلب های شکسته راآزار ندهید

قصه تلخ سرنوشت

وقتی خدای آسمون بنده هاشو می آفرید

رو پیشونی هر کسی قصه سرنوشتی چید

با قلم خوشبختیها . با جوهر طلایی رنگ

رو پیشونیها می نوشت قصه خوب سرنوشت

وقتی که نوبتم رسید  .مرغک بخت من پرید

قلم نوک طلا شکست  .جوهر فقط سیاهی زد 

وقتی خدا اینجوری دید  از مرغ غم یه پر کشید

با قلم بدبختیها  و با جوهر سیاهیها

رو پیشونی من نوشت :

                           قصه تلخ سرنوشت . . .           

چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن

و به پای تو سوختن

و چه تلخ و غم انگیزاست

به دور از تو بودن

برای تو زیستن

و به عشق و دنیای تو نرسیدن

ای کاش میدانستی بدون وبه دور از دستهای مهربان و قلب حساست

زندگی چه ناشکیباست...(گلکم)

 

اگه راهم این روزا از تو یه کم دوره ببخش

توی زندگی ادم یه وقتا مجبوره ببخش

بگذر از من اگه صبر و طاقتم کافی نبود

عکس من تو قاب رویایی که می بافی نبود

بگذر از من اگه جمعه بود و باز دیر اومدم

شب واسه گفتن قصه ها با تاخیر اومدم

گل یکدونه گلدون بلور زندگی

چی دارم واست به جز یه عالمه شرمندگی

ارزوم همیشه این بوده که تو کسی بشی

سایه بون دل بی پناه بی کسی بشی

حالا که گذشته از من تو باید صاف بمونی

مث اینه شمدونای نقره شفاف بمونی

یه سبد دعا و خوشبختی فردا مال تو

دس من بود که می گفتم همه دنیا مال تو

تو بازم برو سراغ بازیا و نقاشی

نباید تو از حالا به فکر غصه ها باشی

برو زندگی رو با مهربونی رنگ بزن

همه رو با هرچی دوس داری هماهنگ بزن

دوری مون رو باز می ذاریم به حساب سرنوشت

انقدر خوبی که اخر می دونم میری بهشت(گلکم)