تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
به او بگویید دوستش دارم به او که تنش بوی گلهای سرخ را میده به او که با جادوی کلامش زیباترین لغات را شناختم به او که لحن صدایش دلپذیرترین آهنگ است به او که نگاهش به گرمییه آفتاب و لبانش به سرخیه شقایق است به او که دلش به زلالییه باران است به او که برای من مینویسد مینویسد از باران، از شبنم، از گرمای عشق و .......... به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن غرق شده به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد و به او بگویید دلم نمی خواد رهایش کنم ولی دلم نمی خواد سر در گم باشه من دوستش دارم ولی به خاطر خودش همه چیز را به دست سر نوشت می دم ولی همین جا به همه می گم دوستش دارم خیلی فقط دلم نمی اد ضر به ای بهش بخوره دیدی دوست داشتم